محمد رضا مدحی که با اسنادی نشان می دهد از دوازده سال قبل مسوول کمیته ای در مجلس خبرگان بوده و از سال ها قبل در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران به کار اشتغال داشته و همواره در رده اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کار کرده در گفتگوئی با روز اسرار تازه ای از اردوی سرکوبگران را افشا کرد.
محمدرضا مدحی چنان که در ابتدای مصاحبه اعلام داشت در ایران به نام سیدرضاحسینی شناخته می شود، تا سال ۱۳۸۶ مسوول کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام مجلس خبرگان رهبری بوده وی پیش از قبول مسوولیت در مجلس خبرگان در حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت می کرده است مدحی که اینک در بانکوک اقامت دارد درخصوص کمیته ای که وی مسوول ان بوده می گوید: «اصل ۱۱۱ قانون اساسی کمسییونی دارد به عنوان کمیسیون اصل ۱۱۱ درخبرگان رهبری. این کمیسیون معروف است به هیات تحقیق یا کمیسیون تحقیق و کارش نظارت بر عملکرد، زیر مجموعه ها، و عزل ونصب های رهبری است. این کمسییون دو کمیته دارد که یکی کمیته هفت نفره است که سیاست های کلان نظام را تدوین می کند. کمیته دیگری دارد به نام "کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام" که بازوی اجرایی کمیسیون است. در این کمیسیون ۱۵روحانی هستند مانند آقای فلاحیان و اقای آیت اللهی و من ۱۲ سال رییس آن کمیته بودم." مدحی خود را از افراد مورد اعتماد رهبری معرفی می کند. بررسی قتل های زنجیره ای و تخلفات قوه قضاییه از جمله پرونده هایی است که وی طی سالهای گذشته در مجلس خبرگان به آنها رسیدگی کرده است. پیش از این درحفاظت اطلاعات سپاه نیز کارکرده است.
آقای علی مطهری نماینده محافظه کار مجلس یک بار در مصاحبه ای گفته بودند که اگر مسوولیت مدیریت بحران بعد از انتخابات با آقای حسین طاپب نبود این اتفاقات نمی افتاد و عده ای کشته نمی شدند. نظر شما به عنوان فرد مطلعی که شناختی از این افراد دارید در این باره چیست ؟
وقتی افرادی مثل آقای طاپب بخواهند کنترل وضعیت را به عهده بگیرند چیزی بهتر از این نخواهد شد. طاپب زمانی که در وزارت اطلاعات مشغول به کار بود وزیر وقت اطلاعات اقای فلاحیان وی را اخراج کردند و اصلا گفتند که او را دیگر به وزارتخانه راه ندهند ولی او به سپاه برگشت. مدتی هم به حوزه رفت. خلاصه سرگردان بود. .
در آن زمان شغل شما چه بود؟
من رسما از چهاردهم فروردین ۷۹ تا ۲۵ مردادماه ۸۳ مسوول پرونده قتل های زنجیره ای بودم.. اما تسویه حساب های داخلی که متاسفانه زیانش به مردم رسید و هزینه اش را مردم دادند مانع از کار شد. در آن زمان افرادی مانند جواد آزاده و احمدشیخانی که از وزارت اطلاعات طرد شده بودند به همراه طاپب، به عنوان کمیته شش نفره مامور رسیدگی به ماجرای قتل ها شدند و قرار شد قاتلان و آمران قتل های زنجیره ای. شناسائی شوند در ان ایام یک فاجعه بزرگ انسانی رخ داد که با هیچ منطقی نباید صورت می گرفت. شکنجه هایی که بر علیه همسر سعید امامی صورت گرفت غیرانسانی بود. همه از طریق ویدپوها دیدند و به گوش بالاترین مقامات نظام رسید. از طریق شکنجههای بی سابقه او را وادار کردند که اقرارکند با موساد رابطه داشته ویا با قرآن چه می کردند و با افراد نزدیک رابطه داشتند. تا این حد رفتند که عوامل بیگانه در این قتل ها نقش داشتند. چرا که از افشاگری آن زن می ترسیدند.
آیا آقای طائب در این جریان دست داشت؟
بله و حالا باید پرسید چرا کسی نسبت به این شکنجهها هیچ برخورد قضایی یا شرعی انجام نداد؟ در حکومتی که اسلامی است و قانون اساسی دارد و قانون مجازات های اسلامی دارد چرا هیچ برخورد قانونی وقضایی با این مساله صورت نپذیرفت؟ و چرا کسانی که این کار را کردند با توجه به اینکه قبلا اخراج شده بودند و دوباره دعوت به کار شده بودند مواخذه نشدند؟ چون که رفتند زیر چتر همین آقای میثم که همان حسن عبداللهی است و الان هم که به وی حسین طاپب می گویند. حالا کسی رییس سازمان اطلاعات سپاه شده که این همه در حق یک زن مومنه جفا کرد. حال سعید امامی هرچه باشد. او فقط می خواست بگوید شوهرش بیگناه است و اگر کارهایی کرده خودسرانه نکرده و حتی وزارت اطلاعات در این وسط کارهای نبوده است. افرادی که آن روز آن جنایت ها را مرتکب شدند، توسط چه کسی بعد از کنار رفتن از پرونده قتل های زنجیره ای پناه داده شدند؟ مسوول این کار حسین طاپب بود. الان افرادی مانند جواد آزاده زیر نظر طاپب هستند. همان کسی که به زن سعید امامی رحم نکرد الان به مردم رحم می کند؟
به گفته خودتان شما تا ۱۹ بهمن ۱۳۸۶ در سمت خود بودید. درسال ۸۶ هم از کشور خارج شدید. اطلاعات خود را در مورد حوادث اخیر از کجا کسب می کنید؟
من هنوز هم با ایران در ارتباط هستم. کسی نیستم که یک اخباری داشت و الان تمام شده است. اخبار را از طریق مختلف دریافت می کنیم.
این افراد چه نوع افرادی هستند؟
افراد دلسوز داخل نظام ومسول و دارای جایگاه اطلاعاتی، امنیتی وقضایی در داخل سیستم. حتی در سطح علما که به من اعتماد وعنایت دارند برای خدمت به مردم و آرمان های انقلاب و امام -که اینها آن را منحرف کردند و براندازی مخملی را خودشان کردند ولی مردم را برای ان متهم می کنند- برای روشن شدن حقایق به من کمک می کنند.
مثلا چه موضوعاتی؟
برخی از این افراد به من گفتند که قبل از انتخابات احکام جلب سران اصلاحات صادر شده است. احمدی نژاد با دشمن تراشی کردن و با آبروی مردم بازی کردن و دیگر روشها معلوم بود که هدف بزرگتری را درسر دارد و یا پروژه سرکوب مخالفین دولت.
یک از مساپلی که تعجب بسیاری را بعد از انتخابات به وجود اورده اعمال خشونت بیسابقه علیه تظاهرکنندگان و نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی است. خیلی ها می پرسند که چه کسی پشت سر این مساپل است؟ نظر شما چیست درباره این سوال؟
ببینید، آقای مصباح یزدی بیشترین نقش را برای رشد آقای احمدی نژاد برای رشد شخصی خودش داشت. برای اینکه به این موفقیت برسند نیاز داشتند که برای همیشه با اصلاحات تسویه حساب کنند و برای این حتی از کسی مانند میرحسین موسوی که برای نجات نظام از بحران سرمایه بزرگ وعزیزی به شمار می رفت، گذشتند. آنها به موسوی هم رحم نکردند.
چطور؟
یک طرحی قبل از انتخابات وجود داشت که اصلاح طلبان به هیچ وجه پیروز نشوند. طرح قوی بود. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد در دور اول آقای طاپب را به سمت فرماندهی بسیج آوردند. برای او حتی رهبری هم هیچ اهمیتی ندارد. یکی از قربانیان این جریانات همین خود رهبری بود و کسانی که سینه چاکان رهبری بودند این موضوع را بدانند که این جریانات بعد از انتخابات یک قربانی داشت و آن اعتماد و دین مردم بود که آقای احمدی نژاد رهبری را برای قدرت و برنامه های خودشان قربانی کردند.
یعنی رهبر در جریان این موضوعات و آنچه می گذرد نیست؟
به نظرم رهبری در این زمینه بازی خورد.
چگونه وتوسط چه کسی؟
انسان بر اساس دادهها تصمیم می گیرد و ایشان ایزوله هستند. قبل از انتخابات - بین سه تا شش ماه بسته به حساس بودن مراکز- شروع کردند به آموزش مدیریت بحران در سطح سپاه و وزارت اطلاعات و بسیج. گردان های عاشورا در بسیج و سپاه برای سرکوب به صورت مستقیم آموزش دیدند. اگر واقعا این ماجرا از پیش تعیین شده نبود چه نیازی به چنین آموزشهایی بود؟
در مورد کهریزک و ارسال زندانیان به آن نظرتان چیست؟
کهریزک برای زندانیان خطرناکی بود که جراپم بسیار وحشتناکی انجام داده بودند وشرایط بسیار دشواری داشت. بنابراین اختصاص داشت به اراذل و اوباش واقعی. مسوول برخورد در نیروی انتظامی فرد خشونت طلبی مثل رادان بود. همه می دانند وی در بلوچستان و یا سقز ویا مشهد مقدس چه سوابق خشنی داشته است. .رادان و طاپب با هم هماهنگ شدند و سعیدمرتضوی هم حلقه را کامل کرد. از طرف دولت رادان، از سوی قوه قضاییه مرتضوی و از درون حاکمیت آقای طاپب وارد خشونت شدند. برای ارعاب بیشتر به دستور مرتضوی بازداشتی ها را به بازداشتگاه کهریزک فرستادند. برای این فرستادند که زندانیان آنجا تحقیر شوند. فلسفه اش این بود که هر کسی آنجا می رود وقتی بیرون می آید دیگر دست از پا خطا نکند.
شما در زمینه این زندان چه می دانید؟
من درمورد خیلی از زندان ها تحقیق کردم از جمله زمانی که زندان کچویی که آقای کبیری رییس آن و آقای سیف معاونش بود . یا زندان اوین و زندان قصر و زندان ورامین. در آنجا هم افراد خلاف کار معمولا رییس بند می شدند. رییس بندها را کسانی می گذاشتند که از همه شرورتر باشد که با دیگران برخورد چکشی کنند. ما نمونه هایی را داشتیم که با تیزی جوان ها را تهدید می کردند وحتی پرونده تجاوز به زندانیان داشتیم. این پرونده ها سوابقش موجود است. اینها از این جریانات در داخل زندان ها خبر داشتند که افراد را به این مکان فرستادند. به جز زندان اوین این آقایان اوباش باعث چنین اتفاقاتی بودند. بنابراین پلیس ناآگاهانه این کار را نکرده است. اینها می دانستند که اگر چنین افرادی در جایی بازداشت باشند و این جوان ها را در بغل آنها بازداشت کنند نتیجه اش چه می شود. از این رو جوان ها را به پایگاه جهنمی کهریزک فرستادند. در این پایگاه حتی از این افراد برای شکنجه این جوانان استفاده کردند. معلوم است وقتی یک اوباشی که مدتها بازداشت است با یک جوانی هم بند می شود چه اتفاقی می افتد؟
تجاوز با باتون که درمواردی مطرح شده، چگونه ممکن است؟
اگرچه قاطعا میگویم در بازداشتگاه های وزارت اطلاعات چنین چیزهایی وجود ندارد. دارودسته طاپب هم اینطور نیستند. اما تجاوزبا باتون را من دور از تصور نمی بینم. مثل آقای حسین خوشرو که سالها قبل چنین کاری را با متهمان مواد مخدر کرده بود و او را بازداشت و زندانی واخراج کردند. درمورد موارد تجاوز بعد از انتخابات من چیزی نمی دانم چون برخی از بازداشت شدگان دربازداشت گاه های رسمی نبودند. من آزار واذیت جنسی در بازداشتگاه کهریزک را قاطعا با توجه به اطلاعاتی که دارم تایید می کنم.
وقتی که رییس کمیته حفظ نظام مجلس خبرگان بودید، پرونده هایی که درباره مسوولین کشور به رهبری می فرستادید با چه واکنشی مواجه می شد؟
وقتی ما درزمان آقای شاهرودی با اسناد و مدارک صحبت کردیم و موضع سختی درباره ایشان گرفتیم غیر از آقای جنتی و چند نفر در بیت که علقه خاصی داشتند کسی موضع گیری نکرد ولی تحت فشار اطرافیان قرار گرفتند و او را عزل نکردند. اگر یادتان باشد درطی سال گذشته آقای شاهرودی چندین بار تقاضای استعفای خود را مطرح کرد اما هر بار به دلیلی این کار صورت نمی گرفت. مثلا می گفتند الان بحث پرونده هسته ای مطرح است و فلان وبهمان و رهبر را مجاب می کردند که عزل ایشان را صورت ندهد یا حداقل به استعفای او جواب مثبت ندهند. خود آقای شاهرودی هم می دانستند که دیگر پایگاهی ندارد که بخواهد به رهبری فکر کند.چون کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان رهبری که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی است، ایشان را به عنوان به قاپم مقام احتیاطی رهبری در نظر گرفته شده بود که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۳ از این مقام به دلیل مستندات وگزارش هایی که ما اراپه کردیم عزل شد و می دانستند جایگاهی ندارد.
بحث هایی که درخصوص قدرت مجتبی خامنه ای می شود با توجه به شناخت شما از بیت رهبری می شودرا تا چه حد موثق می دانید؟
من نمی خواهم ازرهبر دفاع کنم. اما وقتی می خواهیم درمورد یک نفر مطلبی بنویسیم نباید آنقدردروغ بگوییم که اصل واقعیت هم زیرسوال برود. درموردثروت و انگشترهای میلیاردی و مساپلی از این دست مشخص است منبعی که چنین اطلاعاتی داده اشتباه گفته است. مجتبی خامنه ای زمانی که پدرش توسط عده ای احاطه شد وارد صحنه شد. او نقش موثری دارد در تصمیم گیری های رهبر. برمی گردد به سال ۸۴. ولی اینکه می گویند همه کارها دست اوست درست نیست. آقا مصطفی برادراینها در قم زندگی خیلی معمولی دارد. آقامجتبی تا چندین سال پیش زمانی که در مدرسه جتهدی تهران در چهارراه سیروس بود زندگی خیلی معمولی داشت ویک پیکانی هم داشت. ولی به مرور زمان قدرت به هرحال خیلی چیزها را تغییر می دهد. او براساساطلاعاتی که به وی داده شده ممکن است تصمیم های تند ی گرفته شده باشد. رهبر ایزوله است و اخبار از طریق کانال های محدودی به ایشان می رسد. اما این اشتباه است. این روند کانالیزه شدن و پاستوریزه کردن اطلاعات خیانت به رهبر است. من طرحی را در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۲ برای ایشان فرستادم که وقتی که پنج بار از طریق بیت به دست رهبری نرسید خودم دستی به وی دادم.
یعنی ایشان واقعا نمی دانند درکشور چه می گذرد؟
بگذارید من وارداین حوزه نشوم.
آيا جمهوری اسلامی به سمت اعدام مخالفان برای عبرت دیگران خواهد رفت؟ آیا این موضوع را جدی می بینید؟
خیلی هم جدی است. قوه قضاییه ۱۷۰۰ عضو خلافکار دارد که هنوز در آن کار می کنند، و آقای لاریجانی چطورمی تواند با این نابسامانی در قوه قضاییه دست به چنین اقداماتی بزند. بسیاری از این افراد به دلیل فساد امتثال به امر و همراهی با چنین روندهایی می کنند.
خشن شدن برخورد نیروهای اطلاعاتی امنیتی باعث شکاف می شود دربدنه مجموعه یا افراد سالم سکوت خواهند کرد؟
جواب این است که چند تا از معاونت های وزارت اطلاعات پس از انتخابات توسط آقای احمدی نژاد عزل شدند؟ ۵ معاونت. اینها بسیار بی طرف بودند و حقیقت را گفتند. افراد متفکر بسیاری در پیکره وزارت اطلاعات هست. اما عده ای نمی خواهند به هر دلیلی آنها آنجا باشند. بازخریدها وبازنشستگی ها و عزلها در سپاه وارتش و دستگاه های اطلاعاتی تشدید شده است. دولت زمانی دست به اعدام می زند که در موضع ضعف بسیارقرار دارد. اگر درموضع ضعف نباشد این همه خشونت به کار نمی برد. عزل هایی که در سپاه و در وزارت اطلاعات انجام شده نشان می دهد که جمعی از سرداران شامل آن هستند نشان دهنده این است که بدنه قدیمی این نیروها با بسیاری از اتفاقات بعد از انتخابات مشکل دارد. دراین میان قوه قضاییه تنها پیاده نظام است. همه اینها هم زیر نظر آقای مصباح یزدی است. آقای احمدی نژاد یک عروسک خیمه شب بازی است. او بود که گفت در زمان ولی فقیه انتخابات معنی ندارد و انتخاب از طرف ولی امر صورت می گیرد. یعنی انتصاب. یعنی کسی که ولی امر تصمیم می گیرد او باید انتخاب بشود. توطپه از آنجا بود که امام هم گفته بود که نیروهای نظامی حق ندارند وارد سیاست شوند. من با اینکه در مقطعی یک مقام عالی رتبه سپاه بودم زمانی که خبرگان بودم هیچگاه به عنوان یک مقام نظامی از من یاد نشد.
شما این سخنان را در این برهه زمانی مطرح می کنید؟
یک تارنمایی در اول ماه هفتم ۲۰۰۹ اعلام کرده که من در ایران مشغول سرکوب هستم. در حالی که من در آن تاریخ در آن تاریخ در بیمارستانی در شهر هامبورگ تحت درمان قلبم بودم. من قبل از آن از داخل کشور تهدید شده بودم، من در پاسخ اعلام داشتم اگر تهدیدها ادامه یابد دست به افشاگری خواهم زد. خیلی از سران را هم تهدید کرده بودم، همان زمان بود که شایعاتی در این باره منتشر شد که من سرکوبگر تحت تعقیب بوده ام . این جریان ها به فرض که از سر بی خبری دست به چنین اتهاماتی زده باشند دارند کاری را می کنند که نظام می خواهد منتها هزینه اش بر عهده نظام نیست وقصدش بدنام کردن من است. چون الان وضعیت طوری شده که نظام هر کسی را محکوم کند محبوب می شود به همین جهت این پروژه بدنام کردن را به نحو دیگری دنبال می کنند.
محمدرضا مدحی چنان که در ابتدای مصاحبه اعلام داشت در ایران به نام سیدرضاحسینی شناخته می شود، تا سال ۱۳۸۶ مسوول کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام مجلس خبرگان رهبری بوده وی پیش از قبول مسوولیت در مجلس خبرگان در حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت می کرده است مدحی که اینک در بانکوک اقامت دارد درخصوص کمیته ای که وی مسوول ان بوده می گوید: «اصل ۱۱۱ قانون اساسی کمسییونی دارد به عنوان کمیسیون اصل ۱۱۱ درخبرگان رهبری. این کمیسیون معروف است به هیات تحقیق یا کمیسیون تحقیق و کارش نظارت بر عملکرد، زیر مجموعه ها، و عزل ونصب های رهبری است. این کمسییون دو کمیته دارد که یکی کمیته هفت نفره است که سیاست های کلان نظام را تدوین می کند. کمیته دیگری دارد به نام "کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام" که بازوی اجرایی کمیسیون است. در این کمیسیون ۱۵روحانی هستند مانند آقای فلاحیان و اقای آیت اللهی و من ۱۲ سال رییس آن کمیته بودم." مدحی خود را از افراد مورد اعتماد رهبری معرفی می کند. بررسی قتل های زنجیره ای و تخلفات قوه قضاییه از جمله پرونده هایی است که وی طی سالهای گذشته در مجلس خبرگان به آنها رسیدگی کرده است. پیش از این درحفاظت اطلاعات سپاه نیز کارکرده است.
آقای علی مطهری نماینده محافظه کار مجلس یک بار در مصاحبه ای گفته بودند که اگر مسوولیت مدیریت بحران بعد از انتخابات با آقای حسین طاپب نبود این اتفاقات نمی افتاد و عده ای کشته نمی شدند. نظر شما به عنوان فرد مطلعی که شناختی از این افراد دارید در این باره چیست ؟
وقتی افرادی مثل آقای طاپب بخواهند کنترل وضعیت را به عهده بگیرند چیزی بهتر از این نخواهد شد. طاپب زمانی که در وزارت اطلاعات مشغول به کار بود وزیر وقت اطلاعات اقای فلاحیان وی را اخراج کردند و اصلا گفتند که او را دیگر به وزارتخانه راه ندهند ولی او به سپاه برگشت. مدتی هم به حوزه رفت. خلاصه سرگردان بود. .
در آن زمان شغل شما چه بود؟
من رسما از چهاردهم فروردین ۷۹ تا ۲۵ مردادماه ۸۳ مسوول پرونده قتل های زنجیره ای بودم.. اما تسویه حساب های داخلی که متاسفانه زیانش به مردم رسید و هزینه اش را مردم دادند مانع از کار شد. در آن زمان افرادی مانند جواد آزاده و احمدشیخانی که از وزارت اطلاعات طرد شده بودند به همراه طاپب، به عنوان کمیته شش نفره مامور رسیدگی به ماجرای قتل ها شدند و قرار شد قاتلان و آمران قتل های زنجیره ای. شناسائی شوند در ان ایام یک فاجعه بزرگ انسانی رخ داد که با هیچ منطقی نباید صورت می گرفت. شکنجه هایی که بر علیه همسر سعید امامی صورت گرفت غیرانسانی بود. همه از طریق ویدپوها دیدند و به گوش بالاترین مقامات نظام رسید. از طریق شکنجههای بی سابقه او را وادار کردند که اقرارکند با موساد رابطه داشته ویا با قرآن چه می کردند و با افراد نزدیک رابطه داشتند. تا این حد رفتند که عوامل بیگانه در این قتل ها نقش داشتند. چرا که از افشاگری آن زن می ترسیدند.
آیا آقای طائب در این جریان دست داشت؟
بله و حالا باید پرسید چرا کسی نسبت به این شکنجهها هیچ برخورد قضایی یا شرعی انجام نداد؟ در حکومتی که اسلامی است و قانون اساسی دارد و قانون مجازات های اسلامی دارد چرا هیچ برخورد قانونی وقضایی با این مساله صورت نپذیرفت؟ و چرا کسانی که این کار را کردند با توجه به اینکه قبلا اخراج شده بودند و دوباره دعوت به کار شده بودند مواخذه نشدند؟ چون که رفتند زیر چتر همین آقای میثم که همان حسن عبداللهی است و الان هم که به وی حسین طاپب می گویند. حالا کسی رییس سازمان اطلاعات سپاه شده که این همه در حق یک زن مومنه جفا کرد. حال سعید امامی هرچه باشد. او فقط می خواست بگوید شوهرش بیگناه است و اگر کارهایی کرده خودسرانه نکرده و حتی وزارت اطلاعات در این وسط کارهای نبوده است. افرادی که آن روز آن جنایت ها را مرتکب شدند، توسط چه کسی بعد از کنار رفتن از پرونده قتل های زنجیره ای پناه داده شدند؟ مسوول این کار حسین طاپب بود. الان افرادی مانند جواد آزاده زیر نظر طاپب هستند. همان کسی که به زن سعید امامی رحم نکرد الان به مردم رحم می کند؟
به گفته خودتان شما تا ۱۹ بهمن ۱۳۸۶ در سمت خود بودید. درسال ۸۶ هم از کشور خارج شدید. اطلاعات خود را در مورد حوادث اخیر از کجا کسب می کنید؟
من هنوز هم با ایران در ارتباط هستم. کسی نیستم که یک اخباری داشت و الان تمام شده است. اخبار را از طریق مختلف دریافت می کنیم.
این افراد چه نوع افرادی هستند؟
افراد دلسوز داخل نظام ومسول و دارای جایگاه اطلاعاتی، امنیتی وقضایی در داخل سیستم. حتی در سطح علما که به من اعتماد وعنایت دارند برای خدمت به مردم و آرمان های انقلاب و امام -که اینها آن را منحرف کردند و براندازی مخملی را خودشان کردند ولی مردم را برای ان متهم می کنند- برای روشن شدن حقایق به من کمک می کنند.
مثلا چه موضوعاتی؟
برخی از این افراد به من گفتند که قبل از انتخابات احکام جلب سران اصلاحات صادر شده است. احمدی نژاد با دشمن تراشی کردن و با آبروی مردم بازی کردن و دیگر روشها معلوم بود که هدف بزرگتری را درسر دارد و یا پروژه سرکوب مخالفین دولت.
یک از مساپلی که تعجب بسیاری را بعد از انتخابات به وجود اورده اعمال خشونت بیسابقه علیه تظاهرکنندگان و نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی است. خیلی ها می پرسند که چه کسی پشت سر این مساپل است؟ نظر شما چیست درباره این سوال؟
ببینید، آقای مصباح یزدی بیشترین نقش را برای رشد آقای احمدی نژاد برای رشد شخصی خودش داشت. برای اینکه به این موفقیت برسند نیاز داشتند که برای همیشه با اصلاحات تسویه حساب کنند و برای این حتی از کسی مانند میرحسین موسوی که برای نجات نظام از بحران سرمایه بزرگ وعزیزی به شمار می رفت، گذشتند. آنها به موسوی هم رحم نکردند.
چطور؟
یک طرحی قبل از انتخابات وجود داشت که اصلاح طلبان به هیچ وجه پیروز نشوند. طرح قوی بود. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد در دور اول آقای طاپب را به سمت فرماندهی بسیج آوردند. برای او حتی رهبری هم هیچ اهمیتی ندارد. یکی از قربانیان این جریانات همین خود رهبری بود و کسانی که سینه چاکان رهبری بودند این موضوع را بدانند که این جریانات بعد از انتخابات یک قربانی داشت و آن اعتماد و دین مردم بود که آقای احمدی نژاد رهبری را برای قدرت و برنامه های خودشان قربانی کردند.
یعنی رهبر در جریان این موضوعات و آنچه می گذرد نیست؟
به نظرم رهبری در این زمینه بازی خورد.
چگونه وتوسط چه کسی؟
انسان بر اساس دادهها تصمیم می گیرد و ایشان ایزوله هستند. قبل از انتخابات - بین سه تا شش ماه بسته به حساس بودن مراکز- شروع کردند به آموزش مدیریت بحران در سطح سپاه و وزارت اطلاعات و بسیج. گردان های عاشورا در بسیج و سپاه برای سرکوب به صورت مستقیم آموزش دیدند. اگر واقعا این ماجرا از پیش تعیین شده نبود چه نیازی به چنین آموزشهایی بود؟
در مورد کهریزک و ارسال زندانیان به آن نظرتان چیست؟
کهریزک برای زندانیان خطرناکی بود که جراپم بسیار وحشتناکی انجام داده بودند وشرایط بسیار دشواری داشت. بنابراین اختصاص داشت به اراذل و اوباش واقعی. مسوول برخورد در نیروی انتظامی فرد خشونت طلبی مثل رادان بود. همه می دانند وی در بلوچستان و یا سقز ویا مشهد مقدس چه سوابق خشنی داشته است. .رادان و طاپب با هم هماهنگ شدند و سعیدمرتضوی هم حلقه را کامل کرد. از طرف دولت رادان، از سوی قوه قضاییه مرتضوی و از درون حاکمیت آقای طاپب وارد خشونت شدند. برای ارعاب بیشتر به دستور مرتضوی بازداشتی ها را به بازداشتگاه کهریزک فرستادند. برای این فرستادند که زندانیان آنجا تحقیر شوند. فلسفه اش این بود که هر کسی آنجا می رود وقتی بیرون می آید دیگر دست از پا خطا نکند.
شما در زمینه این زندان چه می دانید؟
من درمورد خیلی از زندان ها تحقیق کردم از جمله زمانی که زندان کچویی که آقای کبیری رییس آن و آقای سیف معاونش بود . یا زندان اوین و زندان قصر و زندان ورامین. در آنجا هم افراد خلاف کار معمولا رییس بند می شدند. رییس بندها را کسانی می گذاشتند که از همه شرورتر باشد که با دیگران برخورد چکشی کنند. ما نمونه هایی را داشتیم که با تیزی جوان ها را تهدید می کردند وحتی پرونده تجاوز به زندانیان داشتیم. این پرونده ها سوابقش موجود است. اینها از این جریانات در داخل زندان ها خبر داشتند که افراد را به این مکان فرستادند. به جز زندان اوین این آقایان اوباش باعث چنین اتفاقاتی بودند. بنابراین پلیس ناآگاهانه این کار را نکرده است. اینها می دانستند که اگر چنین افرادی در جایی بازداشت باشند و این جوان ها را در بغل آنها بازداشت کنند نتیجه اش چه می شود. از این رو جوان ها را به پایگاه جهنمی کهریزک فرستادند. در این پایگاه حتی از این افراد برای شکنجه این جوانان استفاده کردند. معلوم است وقتی یک اوباشی که مدتها بازداشت است با یک جوانی هم بند می شود چه اتفاقی می افتد؟
تجاوز با باتون که درمواردی مطرح شده، چگونه ممکن است؟
اگرچه قاطعا میگویم در بازداشتگاه های وزارت اطلاعات چنین چیزهایی وجود ندارد. دارودسته طاپب هم اینطور نیستند. اما تجاوزبا باتون را من دور از تصور نمی بینم. مثل آقای حسین خوشرو که سالها قبل چنین کاری را با متهمان مواد مخدر کرده بود و او را بازداشت و زندانی واخراج کردند. درمورد موارد تجاوز بعد از انتخابات من چیزی نمی دانم چون برخی از بازداشت شدگان دربازداشت گاه های رسمی نبودند. من آزار واذیت جنسی در بازداشتگاه کهریزک را قاطعا با توجه به اطلاعاتی که دارم تایید می کنم.
وقتی که رییس کمیته حفظ نظام مجلس خبرگان بودید، پرونده هایی که درباره مسوولین کشور به رهبری می فرستادید با چه واکنشی مواجه می شد؟
وقتی ما درزمان آقای شاهرودی با اسناد و مدارک صحبت کردیم و موضع سختی درباره ایشان گرفتیم غیر از آقای جنتی و چند نفر در بیت که علقه خاصی داشتند کسی موضع گیری نکرد ولی تحت فشار اطرافیان قرار گرفتند و او را عزل نکردند. اگر یادتان باشد درطی سال گذشته آقای شاهرودی چندین بار تقاضای استعفای خود را مطرح کرد اما هر بار به دلیلی این کار صورت نمی گرفت. مثلا می گفتند الان بحث پرونده هسته ای مطرح است و فلان وبهمان و رهبر را مجاب می کردند که عزل ایشان را صورت ندهد یا حداقل به استعفای او جواب مثبت ندهند. خود آقای شاهرودی هم می دانستند که دیگر پایگاهی ندارد که بخواهد به رهبری فکر کند.چون کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان رهبری که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی است، ایشان را به عنوان به قاپم مقام احتیاطی رهبری در نظر گرفته شده بود که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۳ از این مقام به دلیل مستندات وگزارش هایی که ما اراپه کردیم عزل شد و می دانستند جایگاهی ندارد.
بحث هایی که درخصوص قدرت مجتبی خامنه ای می شود با توجه به شناخت شما از بیت رهبری می شودرا تا چه حد موثق می دانید؟
من نمی خواهم ازرهبر دفاع کنم. اما وقتی می خواهیم درمورد یک نفر مطلبی بنویسیم نباید آنقدردروغ بگوییم که اصل واقعیت هم زیرسوال برود. درموردثروت و انگشترهای میلیاردی و مساپلی از این دست مشخص است منبعی که چنین اطلاعاتی داده اشتباه گفته است. مجتبی خامنه ای زمانی که پدرش توسط عده ای احاطه شد وارد صحنه شد. او نقش موثری دارد در تصمیم گیری های رهبر. برمی گردد به سال ۸۴. ولی اینکه می گویند همه کارها دست اوست درست نیست. آقا مصطفی برادراینها در قم زندگی خیلی معمولی دارد. آقامجتبی تا چندین سال پیش زمانی که در مدرسه جتهدی تهران در چهارراه سیروس بود زندگی خیلی معمولی داشت ویک پیکانی هم داشت. ولی به مرور زمان قدرت به هرحال خیلی چیزها را تغییر می دهد. او براساساطلاعاتی که به وی داده شده ممکن است تصمیم های تند ی گرفته شده باشد. رهبر ایزوله است و اخبار از طریق کانال های محدودی به ایشان می رسد. اما این اشتباه است. این روند کانالیزه شدن و پاستوریزه کردن اطلاعات خیانت به رهبر است. من طرحی را در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۲ برای ایشان فرستادم که وقتی که پنج بار از طریق بیت به دست رهبری نرسید خودم دستی به وی دادم.
یعنی ایشان واقعا نمی دانند درکشور چه می گذرد؟
بگذارید من وارداین حوزه نشوم.
آيا جمهوری اسلامی به سمت اعدام مخالفان برای عبرت دیگران خواهد رفت؟ آیا این موضوع را جدی می بینید؟
خیلی هم جدی است. قوه قضاییه ۱۷۰۰ عضو خلافکار دارد که هنوز در آن کار می کنند، و آقای لاریجانی چطورمی تواند با این نابسامانی در قوه قضاییه دست به چنین اقداماتی بزند. بسیاری از این افراد به دلیل فساد امتثال به امر و همراهی با چنین روندهایی می کنند.
خشن شدن برخورد نیروهای اطلاعاتی امنیتی باعث شکاف می شود دربدنه مجموعه یا افراد سالم سکوت خواهند کرد؟
جواب این است که چند تا از معاونت های وزارت اطلاعات پس از انتخابات توسط آقای احمدی نژاد عزل شدند؟ ۵ معاونت. اینها بسیار بی طرف بودند و حقیقت را گفتند. افراد متفکر بسیاری در پیکره وزارت اطلاعات هست. اما عده ای نمی خواهند به هر دلیلی آنها آنجا باشند. بازخریدها وبازنشستگی ها و عزلها در سپاه وارتش و دستگاه های اطلاعاتی تشدید شده است. دولت زمانی دست به اعدام می زند که در موضع ضعف بسیارقرار دارد. اگر درموضع ضعف نباشد این همه خشونت به کار نمی برد. عزل هایی که در سپاه و در وزارت اطلاعات انجام شده نشان می دهد که جمعی از سرداران شامل آن هستند نشان دهنده این است که بدنه قدیمی این نیروها با بسیاری از اتفاقات بعد از انتخابات مشکل دارد. دراین میان قوه قضاییه تنها پیاده نظام است. همه اینها هم زیر نظر آقای مصباح یزدی است. آقای احمدی نژاد یک عروسک خیمه شب بازی است. او بود که گفت در زمان ولی فقیه انتخابات معنی ندارد و انتخاب از طرف ولی امر صورت می گیرد. یعنی انتصاب. یعنی کسی که ولی امر تصمیم می گیرد او باید انتخاب بشود. توطپه از آنجا بود که امام هم گفته بود که نیروهای نظامی حق ندارند وارد سیاست شوند. من با اینکه در مقطعی یک مقام عالی رتبه سپاه بودم زمانی که خبرگان بودم هیچگاه به عنوان یک مقام نظامی از من یاد نشد.
شما این سخنان را در این برهه زمانی مطرح می کنید؟
یک تارنمایی در اول ماه هفتم ۲۰۰۹ اعلام کرده که من در ایران مشغول سرکوب هستم. در حالی که من در آن تاریخ در آن تاریخ در بیمارستانی در شهر هامبورگ تحت درمان قلبم بودم. من قبل از آن از داخل کشور تهدید شده بودم، من در پاسخ اعلام داشتم اگر تهدیدها ادامه یابد دست به افشاگری خواهم زد. خیلی از سران را هم تهدید کرده بودم، همان زمان بود که شایعاتی در این باره منتشر شد که من سرکوبگر تحت تعقیب بوده ام . این جریان ها به فرض که از سر بی خبری دست به چنین اتهاماتی زده باشند دارند کاری را می کنند که نظام می خواهد منتها هزینه اش بر عهده نظام نیست وقصدش بدنام کردن من است. چون الان وضعیت طوری شده که نظام هر کسی را محکوم کند محبوب می شود به همین جهت این پروژه بدنام کردن را به نحو دیگری دنبال می کنند.